گر بپرسی راست ٬ گویم راست

هیچی ... فقط ترجیح میدم از اولی بخونی بترتیب

گر بپرسی راست ٬ گویم راست

هیچی ... فقط ترجیح میدم از اولی بخونی بترتیب

Part 3

یافتم، آن چیز محصور(محسور) کننده خنده ایست که هرگاه بر لبانش نقش میبندد مرا میبرد به دورها، خنده‌ای که به چهره ی آرامش نشاطی میدهد که قادر نیستم به توصیفش، باید دوری کنم، از آن چه مرا با خود میبرد باید دوری کنم. چقدر صبر سخت است. مقاومت سخت است. مهار احساسات سخت است. گفتهٔ "نه، دیگر آنقدر دوستش ندارم" به حالت تلقین در آمده و نمیدانم به چه تبدیل شده...مهم نیست...واقعاً.

نظرات 1 + ارسال نظر
بهاره چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:17 ب.ظ

عااااااااااااالی بود. اینو خودت نوشته بودی؟

اینجا اگه چیزی مال خودم نباشه حتما می نویسم مال کیه ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد