امشب مدلش فرق میکنه ... هم مدل حالم هم مدل نوشتم .... یه جور ِ گنگی هستم ... دلتنگ ... حسّ مفید بودن بعد مدتها ... حسّ شوفر بودن ... بلیط و کنسرت و اینا بهانس ... من درک نمیکنم خیلی چیز هارو ، و چندین وقت زیادی ِ فهمیدم که بیش از حد با برخی مسائل احساسی برخورد میکنم ، ولی چه کنم؟ خودم دارم میگم احساس، همون چیزی که از قلب لعنتیت نشات میگیره، کاریش نمیتونی بکنی، آره، میشه تعادل ایجاد کرد، ولی تا یک حدی ، حدش هم بستگی به آدمش داره ... من اگه دوست داشته باشم ، خرکی دوست دارم، اگه عاشق باشم، همه وجودم عشق ِ و نمیتونم کاریش بکنم ، و دیوونه بازی هام، حسادت هام، و خیلی از احمق بازی هام، از عشق و دوستی جریان پیدا میکنه.... چیزی کمتر از این نیست... چرا که واقعا یک سری حرفها برای نگفتن ِ، چون بگی، به ارزششون توهین کردی ... شاید چیزایی باشن که هیچکدوم از شماهایی که میخونین درک نکنین، شاید چون آدم راجع به بقیه همیشه ایده آل فکر میکنه و نظر میده. نمیدونم، از اون شبهای گیجی و منگیم ِ، حالم بد نیست ، خوب هم نیست شاید ، حسها متضادن، قاطی میشن همه چی...
یه موقع به لبخند یکی پی میبری ، یه موقع به چشم یکی، یه موقع هم یکی هست به سرزمین خالها() پی میبره ... هیچ کدوم از اینها جای انتقاد نداره ، دوست داشتن جای انتقاد نداره، چه درست، چه غلط! چون زیباست ، چون والا ترین ِ.
بدبختند کسایی که ارزشی برای احساسات آدما قائل نیستن.
و چقدر شاد میشن کسایی که دوست داشته میشوند و میفهمند
همیشه هستند کسانی که نمی خواهند پرواز تو را ببینند تو به پرواز فکر کن نه به آنها



































ســــخن مانند دامن دخــتران است , هر چه کوتاه تر باشد به هدف نزدیک تر است (امیر جوان)
چه دعایی کنمت بهتر از آن ، که خدا پنجره ای رو به اطاقت باشد
عید سعید فطر مبارکت باشد
وبساز ابزار وب نویسان جوان
جدیدترین کذهای موزیک